گدایانی از پادشاهی نفوذ بامیدش اندر گدایی صبور
دمادم شراب الم در کشند وگر تلخ بینند دم در کشند
بلای خمارست در عیش مل سلحدار خارست باشاه گل
نه تلخست صبری که بریاد اوست که تلخی شکر باشداز دست دوست